کد مطلب:304416 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:189

ریشه های ضعف مسلمانان در کجاست؟
پرسش بسیار مهمّ و سزاوارِ تأمّلِ هرچه بیشتر و در عین حال تأسّف برانگیز، این است كه چرا با بودنِ قرآن كریم، این یادگار خجسته پیامبر، و همین طور با بودنِ عترت آن حضرت در میان مسلمانان، امّت اسلامی به لحاظ اخلاقی و علمی سقوط كرد و از جامعه های غیرمسلمان، این گونه عقب مانده است كه امروزه غربِ مسیحی، ابتكار عمل را در جوانب گوناگونِ زندگی از آنها ربوده است؟ به تعبیر ساده تر، ریشه های ضعف و فسادِ مسلمانان در كجاست؟ با اینكه پیروان قرآن، روزگاری به بركتِ بعثت محمّدی و معارفِ غنی و بی نظیری كه از اهل بیت پیامبر(ص) در اختیار داشتند، از علوم تجربی گرفته تا اخلاق، از فقه و حقوق گرفته تا فلسفه، از ادبیات تا مكانیك، شناخت بیماری ها و كشف داروهای تازه، از آداب معاشرت فردی و صنفی تا سنّت دانشگاهی، از تربیت و نگاهداری پرندگان و دامداری تا استخراج آبهای زیرزمینی و اصول آبیاری، آداب كشورداری تا كشاورزی و...، آنچه را كه هسته اصلی همه چیزهایی است كه امروز بشر واجد آنها گشته است، به جامعه بشر داده اند. پس چگونه شده است كه امروز، قصه كاملاً به عكس آن است كه در گذشته بوده است؟ آیا این عقب ماندگی و پریشانی، ریشه در تعالیم و آموزه های دینی ما دارد؟ یا اینكه ما مسلمانان در ادّعای خود، چنان كه باید از صداقت و استقامت و خلوص، برخوردار نبوده ایم؟

در پاسخ این پرسش باید گفت، روزگار پریشانی این امّت، از زمانی آغاز شد كه عمل به دین و تعالیم آن را رها كردند و بنا به هوا و هوس خود دینْ ساخته، قرآن را با هوسهای خود، تبیین كردند. در دستورهای دینی و آموزه های قرآنی، نكته هایی است كه اگر به آنها عمل می شد، مسلمانها از خسارت رها گشته، سرنوشت دیگری داشتند. به راستی چه كسانی به این نكته ها آشنا بودند و چنان كه باید، می دانستند و می توانستند در زندگی فردی و اجتماعی پیروان قرآن، آن را عملی سازند تا جامعه قرآنی و مورد پسند پیامبر(ص) را بنا كنند؟ آیا جز اهل بیت پیامبر(ص) كه بر اساس حدیث معروف «ثَقَلین»، عِدلِ قرآن اند و به تلاوت قرآن آشنا، كسانی دیگر را سراغ داریم؟ در روایت آمده است:

اَبُو وَلّاد قال: سَئَلْتُ اَبا عبدِاللَّهِ(ع) عن قولِ اللَّهِ - عَزَّ وَ جَلَّ -: «اَلَّذینَ آتَیْناهُمُ الْكِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِه، اُولئِكَ یُؤْمِنُونَ بِه...» [1] ، قال: «هم الاَئِمَّةُ». [2] ابو ولّاد گوید: از حضرت امام جعفر صادق(ع) درباره این آیه پرسیدم كه خدای - عزّ و جلّ - می فرماید: «آنان كه كتاب را به ایشان دادیم، آن را تلاوت می كنند، تلاوتی سزاوار آن، و هم ایشان به آن كتاب ایمان دارند...»، فرمود: این كسان، ائمه اند.

البته باید گفت در این عقب ماندگی، بیشتر تقصیر متوجّه عوام نیست؛ بلكه بیشترین گناهِ فاجعه عقب ماندگی امّت اسلامی، از آنِ داعیه دارانِ حملِ دین، یعنی مدّعیان فهم دین و عمل به آن است. اگر از راه تاریخ و منابع اصیل دین به گذشته سفر كنیم و به سده اوّل اسلامی برگردیم، خواهیم دید كه از همان آغاز، اسلامِ مظلوم، در دستِ دنیاطلبان و دین فروشان به اسارت رفت، به گونه ای كه بسیاری از دستورهای دینی، متروك و یا تحریف (تحریف معنوی) شده است و برخی به طور آشكار، علیه دین برخاسته، برای از بین بردن آن، كوشش بسیار كردند و بسیاری نیز استفاده ابزاری از آن نمودند و این خیانتها را نمی توان گفت كه عوام و توده مردم مسلمان انجام داده اند؛ بلكه دستهای خائنانه حكومت های غاصب و فاسق و فاسد و هتّاك و خونریز و غیرقرآنی اموی - و سپس عباسی - كه به سوی اسلام دراز شد و جامعه اسلامی را بكلّی از اسلام، بیانه كرد. علی بن ابی طالب(ع) دردمندانه از این فاجعه عظیم، در فرمان خود به مالك اشتر این گونه یاد می كند:

فَانْظُرْ فِی ذلِكَ نَظَراً بَلیغاً، فَاِنَّ هذا الدّینَ قَدْ كانَ اَسیراً فِی اَیْدِی الْاَشرارِ یُعْمَلُ فیهِ بِالْهَوی وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیا. [3] در این باره (گزینش قاضی)، نیك بنگر كه این دین در دست بدكاران گرفتار بوده و در آن، كار از روی هوس می راندند و به نام دین، دنیا را می خوردند.

و در جای دیگر فرموده است:

لُبِسَ الْاِسْلامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً. [4] اسلام، پوستین باژگونه پوشید.

آری، آنچه كه عزّت و شكوه و برتری مسلمانان را در زندگی دنیا و سعادت و فلاح آنان را در آخرت تأمین خواهد كرد، فهم درست از اسلام و عمل به آن است. حصار سنگین و مقاوم جهان پیش از قرآن و آفاق دیجور آن روزگار را فروغ دامنگسترِ قرآن به هم ریخت. قرآن به جای تاریكی، نور و به جای شب، روز و به جای ظلم، عدل و به جای تعدّی، احسان و به جای خشونت، لطف و به جای فریادِ جبّاران، اذان و به جای غفلت، بیداری و به جای جهالت، فرزانگی و به جای جهل، علم را جایگزین ساخت و بانگ یگانگی خانواده بشری را در داد: «وَ مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ؛ [5] ما تو را به پیامبری نفرستادیم، مگر برای همه خلقها و مردمان». و این چگونگی، باعث گشت تا ارزش انسان، شناخته گردد؛ بنیادهای واهی قدرت و غرور و تعصّب فرو ریزد؛ روح تساهل حكومت كند و جهانی انسانی - قرآنی پدید آید كه قلمرو آن، پهنه زیست انسانی باشد و مركز آن، قرآن. [6] این كتاب هدایت كه چون نیم قرن اوّل اسلام، باید بر همه شئون نفسانی و اخلاقی و قضاوت و حكومت، حاكم باشد، یكسره از زندگانی بركنار شده و در هیچ شأنی دخالت ندارد. دنیای اسلام كه با رهبری این كتاب روزی پیشرو و رهبر بود، امروز دنباله رو شده. كتابی كه سند دین و حاكم بر همه امور بوده؛ مانند آثار عتیقه و كتاب وِرْد، تنها جنبه تقدیس و تبرّك یافته و از سرحدّ زندگی و حیات عمومی، بركنار شده و در سر حدّ عالم اموات و تشریفات آموزش قرار گرفته و آهنگِ آن، اعلامِ مرگ است. دنیای خودباخته اختراع و ضعف و دنیای ورشكست شده مسلمان، توجّه ندارد و باور نمی كند كه قرآن، محلّی در حیات دارد. به صراحت و زبان حال، هر دو می گویند با پیشرفت دانش ها و اختراعاتِ حیرت انگیز و سیّاره های كیهان خیز، چه نیازی به آیین الهی و قرآن است؟ با آنكه اینها همه در پرتو هدایت رسا می تواند رستگاری آورد و سعادت بخشد؛ اگر هدایت یكسره از بالای سرِ آدمی رخت بربست و محكوم شهوات و جنبش های نفسانی گردید، هرچه قوای طبیعت بیشتر مسخّر وی شود، تیرگی و آشوب، افزوده می شود و سقوط بشریت، نزدیك تر می گردد. [7] قرنهاست كه بشر تلاش می كند تا اصل آسمانی خود را در بوته فراموشی بسپارد و جهانی بسازد كه در آن، بتواند بدون خدا و ایمان و معنویت و هدایت الهی، زندگی كند؛ لكن از همان آغازی كه بنیان چنین جهانی را تمام شده می دید، دریافت كه شكافهای عمیق و تندی در دیوارهای آن پدیدار گشته و سستی پایه های این بنیان را آشكار ساخته است.

مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاءَ كَمَثَلِ الْعَنكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنكَبُوتِ لَوْ كَانُوا یَعْلَمُونَ. [8] داستان كسانی كه غیر از خدا، دوستانی اختیار كرده اند؛ همچون عنكبوت است كه [با آب دهان خود،]خانه ای برای خویش ساخته، و در حقیقت، اگر می دانستند، سست ترین خانه ها همان خانه عنكبوت است.

و امّا بشر امروز، پس از تجربه تلخ زندگی بدون معنویت، به خوبی به این حقیقت پی برده است كه تنها بنای مستحكم و رفیعی كه حافظ و نگهبان سلامت و امنیّت آدمی است، ایمان و معنویّت و یادِ حقّ متعال است كه چون درختی بارور با سایه ای گسترده، ریشه در ژرفنای وجود آدمیان فرو برده است و شاخه هایش با تكیه بر ساقه تنومندِ آن، بر صحنه حیات انسانها سایه گسترده و هر از چند گاهی به اِذن خداوند، از میوه های شیرینش كام جان انسانها را شیرین می كند:

أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّماءِ. تُؤْتِی أُكُلَهَا كُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا. [9] [سخنی پاك كه مانند درختی پاك است] كه ریشه اش استوار و شاخه اش در آسمان است؛ میوه اش را هر دم به اذن پروردگارش می دهد.

انسان امروزی در شُرُفِ غرق شدن در باتلاقی است كه به دست خود، پدید آورده است؛ امّا خوشبختانه بیدار گشته و در جستجوی ریسمانی است كه بدان چنگ زند و خویشتن را از این مهلكه برهاند و این ریسمان، تنها و تنها قرآن است كه در پناه سایه خود می تواند زندگی پاكیزه را در اختیار انسان امروزی بگذارد؛ به امید آن روز.


نوعِ انسان را پیام آخِرین

حامل او «رحمة للعالمین»


ارج می گیرد از او نا ارجمند

بنده را از سجده می سازد بلند


(اقبال لاهوری)

چكیده آنچه در این قسمت آمد، این است كه فاطمه(س) مسلمانان (مهاجران و انصار) را از اینكه در انجام وظیفه و رسالت اسلامی، كوتاهی كردند و در برابر ستم و تهاجم بیگانگان و ناآشنایان به تعالیم و آموزه های اسلام، با سكوت مرگبارشان راه را برای نفوذ نااهلان به قلمروِ حاكمیت قرآن كریم گشودند و اسلامِ غریب و مظلوم را از همان آغاز به اسارت سپردند، سرزنش كرده، فرمود: شما ای بندگان خدا! مورد امر و نهی الهی و نگهداران دین و وحی خدایید. اُمنایی هستید كه باید دین خدا را از هر آسیب و خطری حفظ كنید، و رسالت دارید كه این تعالیم راقی و آموزه های پایدار خدایی را با گفتار و رفتارتان به آیندگان برسانید. كتاب گویای خداوند كه به راستی با شما سخن می گوید و تعالیم و آموزه هایش، روشن و قابل درك و فهم است و پیروی از آن، شما را به دیگر امّتها برتری می بخشد و باعث می شود تا مورد رشك دیگران قرار گیرید و در نهایت، شما را به بهشت و رضوان الهی رهنمون است، در اختیار شماست. آیا سزاوار است با داشتن چنین سرمایه ها و زمینه هایی برای دستیابی به عظمت و شكوه معنوی، و با بودنِ انسان كامل و طِرازِ قرآن، علی(ع)، حقایق دین را باژگونه كنید و به بیراهه بروید؟ آیا نمی دانید كه در برابر خدای تعالی و فرستاده او و رسالتش مسئول اید؟

بدیهی است كه دختر گرامی پیامبر، تنها به مسلمانان آن روز، هشدار نمی دهد؛ بلكه این هشداری است فراگیر و جاودانه. اگر با گوشِ دل بشنویم، فریادِ خشم آلود و دلسوزانه این منادی عزّت را كه برای نجات و رهایی امّت پدرش برخاسته است، خواهیم شنید. ما كه اكنون این سخنان را بر قلم و زبان خود جاری می كنیم و یا می خوانیم و می شنویم، مسئولیتمان بسی سنگین تر است؛ زیرا در جامعه ای زندگی می كنیم كه به نام اسلام و قرآن و بر اساس تعالیم تشیّع، در برابر ظلم و بیداد و تبعیض و نابسامانی قیام كرده است و حكومتی را بر همین مبنا، یعنی «فقهِ» تشیّع، بنا نهاده ایم و در برابر تجاوز بیگانه، دلاورمردان ما با تكیه بر رمز مبارك «یا زهرا» بر دشمنِ زبون تاخته اند، و همچنین در جهانی زندگی می كنیم كه در بُعد اطلاع رسانی، همچون دهكده ای است كه سخنان ما و رفتار و پای بندهای ما را زیر ذرّه بین نگاهِ خود دارد. بنابراین، امروز با چنین وظیفه سنگینی در برابر خداوند، پیامبر(ص) و امامان(ع) و همه جهانیان قرار داریم؛ به ویژه حاكمان ما كه همه از عالمان و متولیّان دین اند و خود را حاملان آن می دانند. روحانیت ما از پیچ گذرگاهِ بسیار مخوف و خطرناكی می گذرد، با كوله باری سنگین و رسالتی عظیم، و با همه داشته هایش كه به میدان آورده است، در منظر خداوند و اولیای او و دوستان و دشمنان است. همه باید همواره پیام این آیت الهی را در گوش داشته باشیم كه:

عَسَی رَبُّكُمْ أَنْ یُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَیَسْتَخْلِفَكُمْ فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرَ كَیْفَ تَعْمَلُونَ. [10] امید است كه پروردگارتان، دشمن شما را هلاك كند و شما را روی زمین، جانشین آنان سازد؛ آنگاه بنگرید تا چگونه عمل می كنید.


[1] سوره بقره، آيه 121.

[2] اصول الكافي، ج 1، ص 215.

[3] نهج البلاغه، ترجمه شهيدي، ص 332.

[4] همان، ص 102.

[5] سوره سبأ، آيه 28.

[6] دانش مسلمين، ص 7-6. براي آگاهي بيشتر از احتشام و شكوه گذشته مسلمانان، مطالعه اين كتاب توصيه مي شود.

[7] پرتوي از قرآن، ج 1، مقدمه، ص 13.

[8] سوره عنكبوت، آيه 41.

[9] سوره ابراهيم، آيه 25-24.

[10] سوره اعراف، آيه 129.